پارت بیست و سوم :

فصل هفتم

یاسر با صدای بلند به فرد پشت گوشی گفت:

ـ الان صدا میاد؟ الو... الو... نه نگران نباش... نادر... وایسا ... اینترنت رو روشن کن... آره الان از واتساپ بهت زنگ میزنم... وایسا.

به محض قطع کردن گوشی، مادر توپید.

ـ حالا لا ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.